Saturday, January 26, 2013

ذهن های مالیخولیایی ما لیاقت چیزی جز تاخت و تاز ولایت فقیه را ندارد

ذهن های مالیخولیایی ما لیاقت چیزی جز تاخت و تاز ولایت فقیه را ندارد.

اصولا ما آسیایی ها بخصوص آسیای میانه و غربی، کشورهای ایران و افغانستان و هند و پاکستان و ... همگی دچار نوعی افراط و تفریط ژنتیکی هستیم.
در شادی و عزا در محبت و نفرت در قضاوت و ...
گویا همه چیز یا سیاه است یا سفید. من اول با خودم هستم ولی اگر توانایی منصف بودن را در خود میبینی یک مقدار با خودت خلوت کن.
البته مخاطب من سربازان گمنام ولایت نیست. آنهایی که آروزی بهبود شرایط را دارند و گاه نظریه پردازی میکنند و گاه به نظرات دیگران نظر لطف دارند.
روش نقادی ما هم آنچنان خشم آلود است که در همان لحظه ای که داریم نقد میکنیم خودمان در حال خنجر زدن به پیکره خودمان هستیم.
در ساختار سرطانی حکومت نگاه کنید چه گرگ و گرگ زاده هایی در کنار هم و بخاطر منافع مشترک دست به دست هم داده و همگی از خوان نعمت نفت و قدرت و بهره میبرند!
آنچه من و تو نسبت به آنها از داشتنش محرومیم نفت و قدرت و سرمایه و غیره و غیره نیست در درجه اول همان حس هدف مشترک و یا توانایی درک شرایط و  اتحاد بر سر حداقل مشترکات است.
در این چند سال کارکرد بالاترین چه بسیار افرادی که همگی یک هدف مشترک داشتند و آن دفع شر سیستم فاسد ولایت فقیه از سر مردم ایران بوده.
ولی همین من و تو بودیم که به یک نفر انگ پهلوی و دیگری برچسب سبزاللهی و اصلاح طلب و غیره و غیره زدیم.
این از نشانه های نبود بلوغ سیاسی و درک شرایط ماست.
بنی صدر هرچه که بود و هست یک پیر مرد 80 ساله که دقیقا مثل من و تو در پرونده زندگی خود خوب و بد را با هم دارد.
کافیست چند کلمه حرف بزند هنوز نطفه کلام منعقد نشده مورد هجوم من و تو قرار میگیرد. که تو فلان بودی و چنان کردی
آیا روزی میرسد که انسانها را بخاطر آنچه بوده اند ملامت نکنیم و با حال آنها بسنجیم؟
خاتمی چون پشت کوه رای داد برای همیشه متهم است
موسوی چون از اول به خمینی فحاشی نکرد متهم است
بنی صدر چون قبلا فلان سخنان را گفته متهم است
....
و حال نوبت شورای ملی است که مورد هجوم من و تو و تریبونهای نماز جمعه و بیست و سی قرار بگیرد.

راه حل مشکل مملکت یا انقلاب است و یا اصلاح آیا راهی جز این هم هست؟
انقلاب بسیار پر هزینه است که شاید من و تو هم خرج این راه شویم.
و اما راه حل دوم اصلاح که هر عقل سالمی درک میکند که این راه قدم به قدم ممکن
و تا وقتی توانایی درک شرایط و اتحاد بر سر حداقل مشترکات خود را پیدا نکنیم همین آش است و همین کاسه.