Thursday, June 30, 2011

باور کنیم همه راضی اند و فقط نق میزنند

اگر تصمیم گیریهای کلان کشورمان بوی آخوند و حوزه میدهد

اگر سفره هایمان هنوز بوی نفت نگرفته باید اقساطش را پرداخت کنیم!

اگر سهرابها را میکشند و میگویند خودتان کشتید.اگر دشمنان را میکشیم و میگویند خودمان کشتیم.

اگر برای نفس کشیدن اجازه رهبری را میخواهند!

اگر آینده فرزندانمان را بدست شارلاتان ها سپرده ایم.

اگر رئیس دانشگاه که در همه جا روحانیت را هم زیر سوال میبرد از مخرج روحانیت بیرون آمده.

اگر در بین این همه آدم لایق برای ریاست جمهوری، این آدم باید رئیس جمهور باشد.

اگر گرانی است اگر بی عدالتی است.

اگر اعدام است. اگر ولایت فقیه است. اگر ...


باید بپذیریم که اکثریت از این شرایط راضی اند.

اگر هم شکایتی هست در حد یک نق زدن کودکانه است.

کودکان بی پدری که زعیم و وکیل و قیم نیاز دارند تا توی سرشان بکوبد.
باید بپذیریم که هنوز طاقت ما به سر نیامده.

هنوز این شرایط را دوست داریم.

هنوز میتوانیم به آینده خودمان و فرزندانمان در همین شرایط امید ببندیم.
هنوز در فکر این هستیم که اگر اینها بروند و آنها بیایند دخترم، خواهرم، مادرم قرار است بدون روسری و چادر بروند بیرون!؟و چیزی در اعماق وجودمان میگوید: آره همینجوره پس همینا باشن بهتر!
هنوز هم اخبار ساعت 2 شبکه یک را معتبرتر از اخبار بی بی سی میدونیم آخه باور داریم که انگلیسیها حیله گرند.

هنوز وقتی یک آخوند میبینیم دست بر روی سینه میرود و از کمر 90 درجه تا میشویم برای عرض سلام علیکم حاج آقا!
باید بپذیریم که این سکوت نشانه رضایت است.

رضایتی که بوی ذلت میدهد.

و دوست داشته باشیم یا نه ما همین هستیم!

0 دیدگاه:

Post a Comment