Sunday, January 23, 2011

آخرین شمع تولدت را فوت نمیکنیم تا چراغی باشد برای این روزهای تاریک

این سردترین زمستانی است که تا کنون دیده ام.

اکسیژن جایش را به دود داده.
غرور جایش را به سرسپردگی.
و روشنایی جایش را به تاریکی.

اما خوب که نگاه کنی همه راضی اند.
چون پول نان را جدا دادند پول قبض را جدا.

اینجا همه چیز آرام است هیچ کس برای احقاق هیچ حقی نمرده!
اگر هم مرده، خوب به ما چه به تو چه به او چه؟

ندا را در روز روشن تا آنطرف مرگ بدرقه می کنند.
لحظه جان دادنش را تا آخر تماشا میکنند.
و از هم میپرسند : این خونها واقعی بود؟



















1 comment:

  1. Vaghean ke che darde amigh va tahghir amizist
    be ke begooiim ke hamvatanan raziand choon poole nan gerefteand
    behtar ke dar sokoote khod az in dard bemirim

    ReplyDelete